دل نوشته فرزند احمدرضا احمدی برای پدرش
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۳۸۶۸۵
به گزارش قدس آنلاین، ماهور احمدی فرزند او در فضای مجازی دلنوشتهای درباره حال پدر منتشر کرده که بدین شرح است: «بعدظهر پنجشنبه است و انگار اولین پنجشنبه هوای گرم، واردای سی یو میشوم و پرستار میگوید؛ اقای احمدی ماهور و شهره امدند، ادامه میدهد تمام روز و شب در خواب و بیداری شما را صدا میکند.
چشمانش را که جهان پر نوری است میگشاید و به ما را نگاه میکند نگاهش میکنم و دلم میلرزد، چقدر حیف است اگر نباشد، چقدر تلخ است اینگونه بودنش، پیشانی پُر از چروکش را میبوسم، موهایش را مرتب میکنم و میپرسد: سگو چطوره؟ (سگو همان سگ است در گویش کرمانی و حال سگی را میپرسد که مدتی ست همدمش است) میگویم: خوب است، میگوید: بچواهای مهدی چطورن؟ سگ گلمکانی چطوره؟ تارا چطوره؟ میگویم: همه خوب.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایدین را میخواهد (آیدین آغداشلو) میگویم: فردا میاید. چشمانش را میبندد، چقدر حیف است دیگر چشمانش را باز نکند. دستش را میگیرم و میبوسم، دستش را میکشد و میگوید: نکن بچه جان. این دستها که خالق این همه شعر و نقاشی ست را باید قاب کرد و هر روز بوییدش. ناگهان فریادش بلند میشود، دستش، تنش درد میکند. میگوید: من آدم بدی نبودم، به کسی بدی نکردم، این چه عاقبتی است.
نوازشش میکنم و میگوییم: قشنگم خوب میشی، مثل همیشه. رویش را بر میگرداند و میگوید: اینبار از اینجا بیرون نمیایم. قشنگت حالش خوب نیست. مادرم رویش را برمی گرداند تا چشمان پر از اشکش را نبینم. مادری که کوه استوار تمام سال هاست بی تاب است، خسته است، پریشان است و هیچ حرفی به او امید نمیدهد، تنها وقتی پدرم را نگاه میکند و میگوید: احمد جانم، زندگی را در چشمانش میبینم.
صدایی میآید و میگوید: وقت ملاقات تمام است. دست من و مادرم را محکم میگیرید و میگوید: زود بیاین. پله بیمارستان را سُر میخورم و پایین میروم. در چه برزخی گیر افتاده ام. دو دستی چسبیدمش و این درد و رنجی که میکشد را تاب ندارم. میدانم دیگر احمدرضای یک ماه پیش نمیشود، میدانم از این زندگی به این شکل بیزار است. اما نمیدانم چه بخواهم. چه دعایی بکنم. سوار ماشین میشوم. شیشه را پایین میکشم، باد میان موهایم میرقصد، صدای هق هق مادرم باد را از موهایم میگیرید، دستش را میگیرم و میگوید: خدا خودش بهش کمک کنه.»
منبع: خبرگزاری صبا
منبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۳۸۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رسانههای جهان، شیما رفعت الاریر دختر شاعر فلسطینی، چهارماه پس از مرگ پدرش در حملهای مشابه، روز جمعه در حمله هوایی اسراییل به خانهای در غرب شهر غزه، در کنار خانوادهاش کشته شد.
به گفته شاهدان عینی و دوستان خانواده، شوهر الاریر و پسر دو ماهه آنها نیز در این موشکباران جان باختند. طبق اینروایت سه موشک رژیم صهیونیستی به خانهای که این خانواده در آن پناه گرفته بودند اصابت کرد.
نیروی دفاعی اسراییل درباره این حمله به شبکه سیانان گفت از قوانین بینالمللی پیروی میکند و تلاش میکند «آسیب غیرنظامیان را کاهش دهد».
شیما دختر رفعت الاریر شاعر فلسطینی بود. این شاعر همراه چند تن دیگر از اعضای خانوادهاش در حمله هوایی اسراییل به خانهشان در محله شجایا در ماه دسامبر کشته شد.
الاریر اکتبر با سیانان صحبت کرده بود و در آن زمان در حال بررسی بود که آیا در خانه خود در شهر غزه بماند یا همراه همسر و ۶ فرزندش به سمت جنوب فرار کند. در آن زمان، این نویسنده و چهره دانشگاهی ۴۴ ساله گفت که چارهای جز ماندن در شمال ندارند، زیرا «جای دیگری برای رفتن ندارند».
ساکنان محله الریمال گفتند شیما و خانواده اش چهار ماه پیش از خانه خود در شجاعیه آواره شده بودند.
مصعب ابوطها، شاعر فلسطینی اهل غزه و دوست رفعت که اکنون در قاهره آواره است، نیز گفت شیما به تازگی در پیامی خبر مادر شدن خود را منتشر کرده بود و نوشته خود خطاب به پدر مرحومش را به اشتراک گذاشت.
وی نوشت: پدر، این نوه تو عبدالرحمن است، اما هرگز تصور نمیکردم تو را به این زودی و حتی قبل از اینکه او را ببینی از دست بدهم.
به گفته دفاع غیرنظامی فلسطین در غزه، شب جمعه در حمله اسراییل به اردوگاه پناهجویان نصیرات در مرکز غزه، حداقل ۱۵ نفر کشته شدند و حداقل دو کودک زیر آوار مفقود هستند.
کد خبر 6090755